«فردی که با عدم شرکت در انتخابات کشور خود باعث کاهش ضریب امنیت اجتماعی شود تکلیف خود را برای حفظ منابعی که از آن بهرهمند شده است را ادا نکرده است چرا که میتواند منجر به استثمار و غارت منابع مادی و معنوی از سوی دشمنان شود.»
دو دلیل منطقی برای رأی دادن
11 اسفند 1402 ساعت 12:54
«فردی که با عدم شرکت در انتخابات کشور خود باعث کاهش ضریب امنیت اجتماعی شود تکلیف خود را برای حفظ منابعی که از آن بهرهمند شده است را ادا نکرده است چرا که میتواند منجر به استثمار و غارت منابع مادی و معنوی از سوی دشمنان شود.»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فوری سید یاسر ضیایی عضو هیأت علمی دانشکده حقوق دانشگاه قم، در یادداشتی در اهمیت مشارکت در انتخابات نوشته است:
دلیل اول: خداوند انسان را حاکم بر نفس خود قرار داده است و برای همین انسان اختیار دارد اعضا و جوارح خود را مورد حرکت قرار دهد و هر اقدامی که بخواهد انجام دهد. این انسان بر افراد تحت ولایت، قیمومت و حضانت خود نیز همین حاکمیت را دارد و به طور مثال امکان هدایت، تربیت و دستور برای فرزند خود را دارد. در اعمال این حاکمیت بر نفس و نفوس، انسان آزادی کامل ندارد بلکه لازم است طبق قواعدی عمل کند که نیازهای آنها را برطرف کند و در عین حال به نیازهای نفوس دیگر احترام گذارد تا موجب اختلال در امنیت خود نشود. به عبارت دیگر لازم است انسان حاکمیت خود را عادلانه ایفا نماید. زمانی که این افراد به صورت اجتماعی زندگی کنند این قانون است که معیار تعیین رفتارهای عادلانه و غیرعادلانه خواهد بود. حال اگر قانونگذار خود آن شخص باشد آنچه را که عادلانه میپندارد وضع خواهد کرد اما مشکل آن است که همه افراد آن جامعه چنین تمایل دارند که خود قانونگذار آن جامعه باشند. یک راه حل برای این تعارضِ تمایلات، توافق است.
اگر توافق کامل حاصل نشد گریزی نیست که هر شخص واجد سهمیهای در نظر گرفته شود تا به میزان سهمیه خود در وضع قانون حق داشته باشد. اگر برای هر نفر یک سهم در نظر گرفته شود، قانونی که اکثریت آنها موافق باشند بر آنها حاکم خواهد شد. با توجه به پیچیدگیهای جوامع امکان اعلام نظر از سوی تمام افراد جامعه در تمام مسائل وجود ندارد و لذا این افراد تصمیم میگیرند شخصی را به عنوان حاکم انتخاب کنند تا او درباره قوانین تصمیمگیری کند. حال اگر افراد، شخصی را حاکم کنند که برخلاف نظر آنها امر ظالمانهای را قانون کند در واقع افراد را ملزم به اعمال حاکمیت ظالمانه بر نفس و نفوس تحت حاکمت خود میکند و بالعکس چنانچه عادلی را انتخاب کنند افراد را ملزم به اعمال حاکمیت عادلانه بر نفس و نفوس تحت حاکمیت خود میکند. در این صورت خود آن افراد، ظالم یا عادل هستند چون ظالم یا عادلی را بر خود حاکم کردهاند.
زمانی که این انتخاب به اندازه سهمیه هر فرد باشد به همان اندازه شخص در انتخاب شخص ظالم یا عادل مسئولیت دارد. به طور مثال اگر همه مردم شخصی را بر خود حاکم کنند که جنگطلب باشد و مردان را ملزم به حضور در جنگ علیه ملت مظلومی کند، گویی همه مردم خود این ظلم را انتخاب کردهاند. لذا در جامعهای که از طریق نظام انتخابات نمایندگانی برای اعمال بخشی از حاکمیت از سوی مردم انتخاب میشوند، چنانچه فردی از سهمیه خود برای انتخاب انسان شایستهای استفاده کند به همان اندازه در تحقق رفتار الزامیِ عادلانه خود در آینده سهیم است و اگر انسان ناشایستی را انتخاب کند به همان اندازه در تحقق رفتار الزامیِ ظالمانه خود در آینده سهیم است. بنابراین شرکت در انتخابات در هر کشوری یک اقدام عاقلانه برای اثرگذاری بر سرنوشت تمام افراد و از جمله خود فرد است. اگر فرد در تعیین این سرنوشت اقدام نکند سهمیه او در سهام دیگران توزیع میشود و این اقدامی عاقلانه نیست چرا که معلوم نیست افراد دیگر چه شخصی را انتخاب کنند.
دلیل دوم: فرد با تمام استعدادهای جسمی و روحی محصول جامعه خود است چرا که حتی تلاشهای فردی در بستر جامعه شکل گرفته است. به طور مثال مواد خام و منابع طبیعی قبل از هر چیز متعلق به تمام مردم جامعه است و افراد به تناسب کاری که روی آنها انجام میدهند حق اولویت یا مالکیت نسبی – و نه مالکیت مطلق - پیدا میکنند و به همین دلیل حق اسراف و یا معطل گذاردن این ثروتها را ندارد. در هر گونه تغذیه و بهرهمندی از این منابع همه افراد جامعه شریک هستند و حقوقی دارند. نقش جامعه در رشد روحی و معنوی افراد واضحتر است.
چنانچه رشدی در انسان شکل گرفته باشد نظام تربیتی و آموزشی جامعه نقش بسزایی در آن داشته است. در این صورت جامعه که محصول مادی و معنوی خود را ارزانی داشته است، در برابر فرد حقوقی دارد. همانطور که طبیعت بر مصرفکننده و معلم بر شاگرد حقوقی دارد. بنابراین شخصی که قائم به اجتماع خود است و افراد جامعه در وجود جسمانی و روحانی او شریک هستند در برابر جامعه تکالیفی دارد. اولین تکلیف در برابر جامعه از بین نبردن منبع این محصولات اشتراکی است همانطور که کسی حق ندارد برای تفریح یا منافع شخصی درختان جنگلی را قطع کند.
یکی از طرق از بین بردن این منابع، از بین بردن امنیت است که موجب حاکمیت اشرار داخلی یا خارجی میشود. یکی از شرایطی که در آن اشرار بر جامعهای تسلط پیدا کنند تضعیف قوای ملی است. در کشوری که حملات نظامی، اقتصادی، فرهنگی، رسانهای، سیاسی و غیره از طرف دشمنان زیاد باشد و تمام مؤلفههای قدرت مؤثر در تصمیم دشمن برای هجمه بیشتر باشد نقش قدرت ملی به عنوان یکی از مؤلفههای قدرت، مهم میشود. عدم مشارکت در تجمعاتی که از آن تلقی حمایت از نظام میشود موجب کاهش این مؤلفه قدرت شده و متعاقباً موجب کاهش امنیت شده و در نتیجه در تحلیل دشمنان برای تسلط بیشتر بر آن کشور مؤثر خواهد بود. لذا فردی که با عدم شرکت در انتخابات کشور خود باعث کاهش ضریب امنیت اجتماعی شود تکلیف خود را برای حفظ منابعی که از آن بهرهمند شده است را ادا نکرده است چرا که میتواند منجر به استثمار و غارت منابع مادی و معنوی از سوی دشمنان گردد.
انتهای خبر/
کد مطلب: 15510